English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3982 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inability to box U ناتوان از ادامه دادن
The campaign was considered to have failed. U مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
squash court U زمین بازی اسکواش
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
in side U سمت سرویس زمین اسکواش
hand in U سمت زمین سرویس اسکواش
crease U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creased U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creasing U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
creases U محل تلاقی دیوار اسکواش و کف زمین
service line U خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
forecourt U قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts U قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
crosscourt shot U ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
grounded U توپ به زمین خورده
not up U توپ دوبار به زمین خورده دبل
choppers U توپ ضربه خورده که پس ازتماس با زمین خیلی بلندمیشود
chopper U توپ ضربه خورده که پس ازتماس با زمین خیلی بلندمیشود
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
out U نوبت سرویس اسکواش
out- U نوبت سرویس اسکواش
outed U نوبت سرویس اسکواش
front wall U دیوار مقابل اسکواش
service court U محل فرود سرویس اسکواش
front court U محوطه جلو خط سرویس اسکواش
hand out U خراب کردن سرویس اسکواش
service line U حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
get U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
getting U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
nick U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicked U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicking U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicks U ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
unable U ناتوان
asthenic U ناتوان
impuissant U ناتوان
unfit <adj.> U ناتوان
incapable <adj.> U ناتوان
disabled U ناتوان
invalid U ناتوان
invalids U ناتوان
handicapped U ناتوان
impotent <adj.> U ناتوان
incompetent <adj.> U ناتوان
infirm U ناتوان
incapacitated <adj.> U ناتوان
inable <adj.> U ناتوان
incapable U ناتوان
decays U که ناتوان میشود
invalid U ناتوان کردن
invalids U ناتوان کردن
invalidates U ناتوان کردن
decayed U که ناتوان میشود
decay U که ناتوان میشود
invalidate U ناتوان کردن
invalidated U ناتوان کردن
disabling U ناتوان ساختن
disabling U ناتوان کردن
disables U ناتوان ساختن
disables U ناتوان کردن
disable U ناتوان ساختن
disable U ناتوان کردن
decaying U که ناتوان میشود
sicklier U ناتوان رنجور
debilitation U ناتوان سازی
feebler U ناتوان عاجز
debilitate U ناتوان کردن
feeble U ناتوان عاجز
feeblest U ناتوان عاجز
weakling U ناتوان بی بنیه
weaklings U ناتوان بی بنیه
debilitant U ناتوان کننده
sickly U ناتوان رنجور
sickliest U ناتوان رنجور
irretentive U ناتوان در نگاهداری
debilitative U ناتوان کننده
disenable U ناتوان کردن
impotent U ناتوان اکار
disable U ناتوان ساختن از کارانداختن
enervate U ناتوان کردن بی اثرکردن
disable pulse U تپش ناتوان ساز
interrupts U ناتوان کردن وقفه
disabling U ناتوان ساختن از کارانداختن
disables U ناتوان ساختن از کارانداختن
stalling torque U گشتاور پیچشی ناتوان
interrupt U ناتوان کردن وقفه
interrupting U ناتوان کردن وقفه
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
addled <adj.> U گیج و ناتوان در درست فکر کردن
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
telltale U نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
struggled U مبارزه
bu U مبارزه
kumite U مبارزه
campaigns U مبارزه
fight U مبارزه
campaigning U مبارزه
fights U مبارزه
struggling U مبارزه
campaigned U مبارزه
struggle U مبارزه
campaign U مبارزه
turn to U مبارزه
struggles U مبارزه
disarms U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarmed U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
commenting U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
disarm U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
commented U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
squash tennis U بازی شبیه به اسکواش درهمان محوطه بین 2 نفر که امتیاز فقط بوسیله سرویس کننده به دست می اید و توپ وراکت فرق دارند
battles U مبارزه ستیز
battling U مبارزه ستیز
passives U مبارزه منفی
sensei U مبارزه مسابقهای
the campaign against terrorism U مبارزه با تروریسم
literacy campaign U مبارزه با بی سوادی
battled U مبارزه ستیز
battle U مبارزه ستیز
passive U مبارزه منفی
press campaign U مبارزه مطبوعاتی
outdare U به مبارزه طلبیدن
kachi make U مبارزه تا مرگ
defying U به مبارزه طلبیدن
defy U به مبارزه طلبیدن
defies U به مبارزه طلبیدن
defied U به مبارزه طلبیدن
election campaign U مبارزه انتخاباتی
jousting U مبارزه کردن
jousts U مبارزه کردن
to take up the gauntlet U مبارزه راپذیرفتن
electioneering U مبارزه انتخاباتی
jiya kumite U مبارزه ازاد
economic warfare U مبارزه اقتصادی
braving U به مبارزه طلبیدن
joust U مبارزه کردن
bravest U به مبارزه طلبیدن
braves U به مبارزه طلبیدن
braver U به مبارزه طلبیدن
braved U به مبارزه طلبیدن
combats U مبارزه کردن
combating U مبارزه کردن
challengo U مبارزه کردن
Anti – corruption campaign . U مبارزه با فساد
defiance U مبارزه طلبی
challenger U مبارزه طلب
kyorougei U مبارزه تکواندو
budo U روش مبارزه
challengers U مبارزه طلب
ippon kumite U مبارزه تک ضربهای
sambon kumite U مبارزه سه ضربهای
brave U به مبارزه طلبیدن
jousted U مبارزه کردن
combated U مبارزه کردن
combat U مبارزه کردن
combativeness U مبارزه طلبی
jisen U مبارزه واقعی
face down <idiom> U به مبارزه طلبیدن
class struggle U مبارزه طبقاتی
class struggle U مبارزه طبقهای
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
campaigned U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaign U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
tatemi U میدان مبارزه کاراته
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
jia ippon kumite U مبارزه ازاد تک ضربهای
struggle for survival U مبارزه برای بقاء
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
campaigning U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
fuku shiki kumite U بکارگیری کاتا در مبارزه
campaigns U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
go dan kumite U مبارزه با ضربههای 5 تایی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com